سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

دوست نوشت ...+ !

دوشنبه 87 اردیبهشت 16 ساعت 4:12 عصر

بسم رب المهدی (عج)

مانند داوران رشته های رزمی ( تا دعوا نشود ) ...
ایستادم بینشان و بعد از چند (( لحظه )) سوت آغاز نبرد را زدم ! می دانی چه نبردی ...

نبرد رفاقت ...

ولی من نه داوری بلدم نه دوست دارم بینشان داوری کنم ...
ناسلامتی من خودم مرد نبرد بودم ...

 - - - - - - - - - - - - - - - -
ز.خ : بزودی در همین جا (( برایت )) نامه ای مینویسم ... تا تمام مطلب های گذشته ام را نقض کنم !! می دانی چرا ... ؟

همین
والسلام !
یا زهرا (س)



  • کلمات کلیدی : افکار نوشته ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]


    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]