• وبلاگ : .
  • يادداشت : خدايا ! درد دارم .... درد !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ندارد 

    بسم رب المهدي (عج)

    راستي يادم رفت بگم لازم نبود از دهن لقي ديگران و سوتي ديگران و دروغ بعضي ديگران ها تر بفهمي ....

    به خودم مي گفتي بهت مي گفتم ....

    و باز هم تاكيد مي كنم چقدر سخت شنيدن كلمه هاي نه ....

    و كاشكي به شمير هاي متن ها هم توجه مي شد توسط مسئولين امر ....

    همين

    والسلام !

    يا زهرا (س)

    + ... 
    دوباره نظر ها خامو ... (پنجشنبه 17/5/1387 | 2:38 عصر )
    بسم الله .
    سلام
    دوباره نظراتت رو بستي !
    يادم مي ياد تيکه تيکه هايي رو که چيزي در بارش نگفتم .
    يادم مي ياد روز انتخابات اس ام اس رسيد که سعي کن دروغ نگي ! دروغ نگفتم اون روز يه حرف رو تقطيع کردم با خودم گفتم واصلحوا بين اخويکم .
    ولي يه جواب هم بهت دادم : تو اس ام اس بهت گفتم کم از شما نشنيديم و کم حرف هايي که پشت سرمون زدي بهمون نرسيده سريع بحث رو عوض کردي > از تهمت و بي معرفتي نگو برا من ! نگو درد دارم .
    که محمد بهونه بود ! جاي ديگه است که داره مي سوزه ! اي کاش اونقدر مرد بودي که يه نگاه هم به قديم مي کردي ! اون وقتي که با محمد دعوات مي شد سريع مي يومدي به من مي گفتي . اي کاش يه ارزن معرفت داشتي ! و مي ديدي که با خيلي ها سر حرف هايي که براي تو و محمد در آوردن درگير شدم رفاقت هام رو بهم زدم و شما پرچمشون رو بردي بالا !
    از چي دارم مي سوزم !
    يه بار ديگه هم اين حرف رو زدي سر تيم فوتبال : شما داريد مي سوزيد که ما رفيق رسول رو نکشيديم ! اينقدر هم شکر خدا بي غيرت بودي که با تمام اين حرف ها دوباره کار تيم رو بدي به من . هم شما هم دوستان ديگه که سر تيم کشي من مي شدم آدم عوضي و سر عشق و حال که مي شد عباس رفتي توحيد يا نه . بازي تيم کيه . نمي دونم سر تيم چقدر پشت سر حرف زديد ولي بعضيش مي رسيد ! اگر سوخته بودم ول مي کردم تيم تو بازي اول جمع نشه و مي گفتم نشد ! پس دارم مي سوزم .
    دارم از چي مي سوزم ؟
    از برنامه حسينيه ؟ از علي ؟ از بهزاد ؟ يا اينکه مجيد بالا سر باشه ؟ يا چي ؟؟؟؟ که خيلي تهمت مي خوري ؟ و صد البته تهمت هايي که مي خوري جواب تهمت هايي است که مي زني ! يه مورد از تهمت هايي که بهت زدم رو بگو . بايد برات واضح بگم . يه زنگ بزن به همون محمد که مي گي بهونه است . البته مردونگي بفرما و کرم کن زنگ بزن ببين اون روز بعد از اون حرکت شما من چي بهش جواب دادم تا وقتي که زنگ زدي به موبايلش و من هم داشتم حرف هاتون رو پشت خط گوش مي دادم . بودم من . پشت خط تلفن . مي خواي برات بگم از اون جايي که خيلي دوست داشتي من با مجبد رو در رو بشم و نتونستي اين کار رو کني ؟
    که من با مجيد مشکل دارم . خيلي ها اين رو مي گن . دوست داريد بگم از چپکي انتقال دادن حرف مجيد ؟ سر پسر حاج آقا اصغريان . هم از طرف شما هم مهدي درويش . دوست داري تمام اين ها رو بروت بيارم .
    نه داداش همه ي اين ها سوختن نداره ! اين سوختن داره که مي بينم داري مي ري تو چاه . مي توني بري از هرکي مي خواي بپرسي با هر کي بودم گفتم که من با تمام مشکلاتي که با مصطفي دارم خيلي هم دوستش دارم مثل خيلي ها هم نيستم که رو يه جور باشم پشت سرت يه جور . البته هر کي يه حدي لياقت داره . بعضي ها لياقت صاف بودن رو ندارند.
    امروز آقا مجيد گفته برم مسجد باهام کار داره . البته ديروز سر بسته يه چيز هايي خورد . نمي دونم چي پشت سرم هست الان ولي مي دونم تا ديروز با مجيد حرف نزدم ! چرا اين رو گفتم هم خودت مي دوني .
    ولي صبر کن !
    خيلي نمونده !
    فقط مراقب خودت باش.
    تو که نظر عمومي مي ذاري جربزه داشته باش که برات عمومي جواب بذارن !
    آماده هر گونه جلسه با مجيد کاظم و ... هستم البته با حضور همه دوستان . چه اون هايي که دارند رو کار مي کنند و چه اون هايي که دارن از پشت انگولک مي کنند . اين که کيا هستند و از کجا مي دونم هم دو تا دليل داره : 1- دهن لق بودن برخي و سوتي رفتن هاي برخي دوستان 2- کم حافظه بودن دروغگو ها .
    حالا بسم الله .
    منتظر جلسه يا هر محاکمه اي هستم
    و البته اگر کمي صبر کنيد شايد هيچ احتياجي به اين ها نبود .
    توصيه آخر که بالا هم کردم ! مرد باش ! سر حرفت هم باش ! مردونه حرف بزن . گفتن و در رفتن (يعني همون نظرات رو بستن کار خاله زنک هاست ) بي ادب نباش ! بچه هم نباش آقا مصطفي !راستي الان هم مي توني بري به دوستان بگي و دوستان هم بگن خيلي هم دلش بخواد بچه حضرت زهرا (س) باشه !
    راستي مي دوني چيه ؟ خيلي وقته که دارم با نگاه آجري خيلي از شما دوستان سر ميکنم و دم نمي زنم . اي کاش موقع کار ها هم همينقدر که الان هستيد بد اخلاق بوديد و يا اينکه به اندازه مهربوني موقع کارها الان هم مهربون بوديد !
    هر چند خوب خيلي به نفع آدمه که کارش که تموم شد بره دنبال دلش و وقتي که کارش لنگ شد پاي ديگران رو هم با مهربوني بکشه وسط .
    همه اين ها رو گفتم شايد يه لحظه از کار هايي که کردي در حق خيلي ها شايد خجالت بکشي .
    به محمد گفته بودي که من اعتقاد دارم و احکام و تو اخلاق . کم کم دارم مي بينم که اعتقاداتت خيلي ضعيف تره از اون که فکر مي کردم .
    و السلام .
    يا امير المومنين حيدر کرار (ع)
    پاسخ

    بسم رب المهدي (عج) - كي با شما بود برررررررررررررررادر ؟ - مطمئن باش كه اگه نمي سوخت جواب نمي ذاشتي .... - اوخ اوخ يادم رفت ، شرمنده ، بايد توي متن به جاي خدايا ! مي نوشتم عباس رفيع ها ! ممنون كه از طرف خدا جوابمو دادي .... ممنون از ياد آوري تون .... برررررررررررررررادر ! - طبق معمول ، دخالت ... و چقدر سخت است گفتن كلمه ي نه برررررررررررررررررادر ! - همين والسلام ! - يا زهرا (س)