سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

خدایا ... !

شنبه 85 آذر 4 ساعت 10:50 عصر

از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد.

خدا فرمود:خودت باید آنها را رها کنی.

از او در خواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.

خدا فرمود:لازم نیست.روحش سالم است.جسم هم که موقت است.

از او خواستم لا اقل به من صبر عطا کند.

خدا فرمود:صبر حاصل سختی و رنج است.عطا کردنی نیست،آموختنی است.

گفتم مرا خوشبخت کن.

فرمود:نعمت از من ،خوشبخت شدن از تو.

از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.

فرمود:رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیک ترت می کند.

از او خواستم تا روحم را رشد دهد.

فرمود:نه!تو خودت باید رشد کنی.من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی.

از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.

فرمود:برای این کار من به تو زندگی داده ام.

از خدا خواستم کمکم کند تا همان قدر که او من را دوست دارد ،من هم دیگران را دوست بدارم.

خدا فرمود :آها!بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد!

 


 

در زندگی همه چیز را از خدا بخواهید

که اگر برآورده شود نعمت است و اگر برآورده نشود حکمت است

و از غیر خدا چیزی نخواهید

که اگر برآورده شود منت است و اگر برآورده نشود ذلت ...

الهی ! اهدنا الصراط المستقیم ...

 



  • کلمات کلیدی : درد دل با یار ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    درد دل با خدا

    دوشنبه 85 آبان 22 ساعت 11:25 عصر

    او شبیه هیچ کس نیست ...

    بچه بودم فکر می کردم خدا هم شکل ماست . مثل تو ، مثل من ، ما ، همه ، او نیز موجودی دو پایت . خدا ، پیرمردی مهربان است و به دستش یک عصاست . یک کت و شلوار می پوشد به رنگ خدا ، حال و روز جیبهایش هم ، همیشه روبه راه است . مثل پدر بزرگ ها به چشمش عینکی دارد بزرگ ! با کلاه و ساعتی کهنه که زنجیرش طلاست  . فکر می کردم سرفه های او دلیل رعد و برق ابر هاست . گاه گاه نسخه می پیچد ، طبابت می کند .

     مادرم می گوید : که هر دردی را دواست . . .

    چند سالی که از عمر گذشت من فهمیده ام ، او حسابش از تمام عالم جداست . . .

    فکر می کردم که شبها روی یک تخته بزرگ ، مثل همه آدمها ، در خوابهای خوش رهاست . . .

    مهربانتر از پدر ، مادر ، پدر بزرگ و مادر بزرگ ؛ او شبیه هیچ کس نیست ، نه ، چون او خداست . . . !!!

    الهی و ربّی ! من لی غیرک ...

    اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان و جعلنا کما تحب ...

  • کلمات کلیدی : درد دل با یار ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    <      1   2   3      

    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]