• وبلاگ : .
  • يادداشت : بود و نبود يه بلاي خانمان سوز !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    سلام

    هر چند كه به قول جهاد مجازي خسته ام ...

    خيلي خسته كه فكرم اجازه نده ...

    داستان سرايي شده .

    من نمي خوام از دكتر بگم نمي خوام از يه سيد منافق آمريكايي غرب زده ترسو هم بگم كه بچه هاش رو فرستاد خارج و بچه هاي مردم رو قربوني كرد ...

    مي خوام از يه پيري بگم كه چند نفري بهش جام زهر دادند ...

    يه پيره مردي بود كه خيلي ها دم ازش مي زدند ... آخه اندازه ي يه پيامبر گسترده بود ... اسمش رو خيلي ها شنيده بودند ... اسمش سيد روح الله بود ... سيد روح الله قضيش با خيل ها فرق مي كرد . البته اين سيد روح الله برا ما امام روح الله بود و براي برخي ها آيت الله خميني ... مثل امروز و سيد علي كه براي خيلي ها آيت الله خامنه اي هست و براي ما امام خامنه اي ...

    امام روح الله ما يه خطي داشت كه بهش مي گفتند خط امام ... اين خط امام از چي تشكيل شده بود ؟ از تفكر امام روح الله ... امام روح الله ما انگار بينش خيلي وسيعي داشت ... خيلي چيز ها رو زود تر مي ديد . مثل فروپاشي شوروي ... و البته يه چيز مهمتر اون هم يه اتفاقاتي در سال هاي 88 و 87 و 76 و 78 و ... اين ها يعني چي ؟ يعني اينكه خط امام تشكيل شده بود از تفكر امام نه اطرافيان امام ...

    عين تفكر رسول الله ... كه يه عده حرومي اومدند و گفتند ما باهاش بوديم و ...

    گذشت و گذشت و گذشت تا يه روزي يه عده كه انقلاب رو ارث پدريشون مي دونستند اومدند كه ولايت فقيه رو نشونه بگيرند ... حدود سال 78 بود دم دماي 18 تير ... اما نتونستند . و اين هم گذشت و سال رسيد به 84 يه آدم عجيب و غريب كه نه ريخت داشت نه قيافه نه تيپ نه هيكل نه قد وارد عرصه شد ... دم از ولايت مداري مي زد يكي دو برگي هم از تفكرات روح الله رو خونده بود ... و تصميم گرفته بود عمل كنه ... روح الله هم تفكراتش رو تو بست و دو جلد صحيفه نور يه عده از همون هايي كه انقلاب رو ارث پديشون مي دونستند چتپ كرده بودند و راه در رو هم نداشتند ... ديدند راهي ندارند و دوباره متاسفانه داره تفكر روح الله كه اگر پا مي گرفت دمشون رو قيچي مي كرد پا مي گيره ... براي همين در مرحله اول بازي مجبور شدن غول مرحله آخرشون رو بفرستن ... يه آقايي كه هر چند حجت الاسلام بود ولي چون خيلي عجيب تر از اين آدم عجيبه بود بهش مي گفتن آيت الله ... آدم عجيب بي ريخت و كوچولوي داستان ما غول مرحله آخر رو زمين زد ... و رسيد تا سال 88 اين غوله يه تير داشت كه آنچنان كاري نبود ... يه سيد بي خاصيت و قانون گريز و متكبر ... با يه زن به اصطلاح دكتر ... غول زمين خورده تصميم گرفت حالا كه نمي تونم ديگه بلند شم حد اقل اين بازيچه آخر رو هم وارد بازي كنم ... كلي دروغ به هم بافتند و اراجيف گفتند و پولدار هاي مرفه بي درد بالا شهر نشين هم گفتند راست مي گي ... از اون جايي كه اين بي درد ها درد دار ها رو آدم حساب نمي كردند توهم پيروزي برشون داشت ... و در اين توهم غول تصميم گرفت براي اينكه منافع خودش و بچه هاش و بازيچه هاش قطع نشه يه عده نادون رو در بالا شهر تهرون به خيابون بياره ... و نونش بريده نشه ...

    ولي بازهم باخت ...

    اون آدم عجيب كاري كرد كه دوستانش ناراحت شدن ... اما ... همون آقايي كه جاي امام روح الله رو برامون داشت نه كمتر نه بيشتر و ما اون آدم عجيبه رو برا اون دوست داشتيم ... گفت صلاحيتش هنوز مونده ... اگر اشتباه هم كرده ... يادتونه كه اام مي گفت ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم . مي گفت و تنها نهايي تا آخر خط با ما هستند كه طعم فقر و استضعاف و محروميت را چشيده باشند و مي گفت مسئله فلسطين مسئله اسلام است ... تا كفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم ... ؟؟؟ روح الله امروز گفت اين محمود هنوز تو خطه با يه اشتباه ردش نكنيد ... ما هم گفتيم بروي چشم ... روح الله گفته بود كه پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به شما آسيب نرسد .

    ولي يه مشت حرومي سال 88 پيدا شدند كه به اسم روح الله و خط روح الله ولايت فقيه رو زير سوال مي بردند ...

    مرگ بر ضد ولايت فقيه

    جانم فداي رهبر