سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

آقاتون 1174 ساله شده ....

جمعه 87 مرداد 25 ساعت 12:41 صبح

بسم رب المهدی (عج)

سلام !
فقط اومدم بزنم تو پوز اونایی که می خوان شب نیمه شعبان که همه کیف و حال و خندشون رو کردن ! بعد نشستن یه گوشه و زانوی غم بغل گرفتن و گفتن :
چیه می خوای شاد باشیم .... 1174 ساله شد (( آقامون ؟)) !
بگم که ! آقاتون قرار نبود امروز بیاد .... قرار بود همون جمعه ای بیاد که تو اصلن حواست بهش نبود ....
تقصیری هم نداری ! آخه تقصیر تو نیست !
وقتی امام زمان (عج) رو محدود کردن به شعر آغاسی و برنامه ی (( عِطر عاشقی )) ( توجه داشته باشید که زیر عین کسره است ) می خوای چیکار کنیم ؟ وقتی امام زمان (عج) رو نگه داشتن و تو لحظه های آخر عصر جمعه آوردن می خوای چیکار کنیم ! وقتی تو طول هفته حتی بچه (( مذهبی ها )) هم یادشون می ره پیامک امام زمانی (عج) واسه هم بفرستنو فقط عصر جمعه ! اونم واسه اعلام موجودیت ! اینکارو می کنن چه توقعی از بقیه داری ....
بابا ! به پیر به پیغمبر ! این رسمش نیس !
آخه چرا تو هیئت ادا در میاری ؟ چرا وقتی باهاش کاری نداری صداش می کنی ! چرا الکی بهش می گی کجایی وقتی نمی تونی صداشو بشنوی ! چرا دعوتش می کنی وقتی جا نداری براش ! ....چرا ... چرا ....

از ماه رمضون پارسال تصمیم گرفتم یه گناه رو ترک کنم ! رسیدم به امسال ! هنوز ترکش نکردم ! دعام کن !

- - - - - -
ز.خ 1 : بهمون یاد دادن (( از هر دست بدی از همون دست هم می گیری )) ولی آیا بهمون یاد دادن ( از هر دست بگیری از همون دست هم می دی ) ؟
ز.خ 2 : یادم نمیره ... اون زمانی رو که همه پول می انداختن تو امام زاده و من نه از روی بی پولی ، نامه می انداختم ....
ز.خ 3 : استخاره کردم ! تو امام زاده صالح (ع) ! اونم از کی ؟ حاجی امجد !!! تصورشو کن گفت : بد اومده جوون ....

همین
والسلام !

یا زهرا (س)



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]


    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]