سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

عصر جمعه ای تلخ ، به طعم زندگی شیرین !

شنبه 88 مهر 18 ساعت 8:17 عصر

بسم رب المهدی (عج)

دم دمای غروب است ... لحظات شیرین قبل از افطار ... و اما لحظات تلخ تحمل مجری بی تربیت صدا و سیما ! اینبار اما بر خلاف تمام زیشعوری ! سؤال جالبی با این مضمون می پرسد :
(( اگه یه روز یه در بروت باز بشه ، دوست داری کی رو توش ببینی ))؟
مهمان برنامه هم با قطرات زیبای اشکش ، جوابی زیباتر از این جواب می دهد ...
(( خوب دیگه همه می دونن ... آقامون امام زمان(عج) ... ))
والبته اینجاست که دل همه می ریزد و برنامه و مجری آن کمی قابل تحمل می شوند ! ( خدایا شکرت ). آخر هیچکس باور نمی کرد ، سید جواد رضویان ، بازیگر تقریبا محبوب طنز کشور ، و بیان جمله ای اینچنین مسئولیت آور !
...
دیروز بود که به اتفاق جمیع اخوان ! رفته بودیم سینما ! فیلم کاملا بی محتوای زندگی شیرین !

شاید اولین چیزی که از این فیلم تو ذوقم زد ، انواع و اقسام اراجیف و خزعولات این در دیووونه های رپ خون بود که خیلی راحت داشت از توی ضبط ماشین پخش می شد !
آقای کارگردان ! نمی دونم ، یعنی نشون دادن یه جوون انرژیک ، اینقدر سخت بود که باید متوسل به یه همچین احمق هایی می شدیم ؟؟؟
آقای مدیر ! خیالت راحت ! شما با این کارت کار وزارت فرهنگ رو راحت کردی !
با خودم گفتم شاید این یه سوتی بوده که از زیر دست مدیران بازبینی و این جور آدمها در رفته ولی دیدم نه ... اینا تازه اولش بوده ... شاید  وقتی سید جواد آهنگ اون ملعون رو تو فیلم شاخه گلی برای عروس می خوند ، می تونستیم زیر سیبیلی رد کنیم ، ولی بعد از اون حرف ؛ حوندن آهنگ این ملعون (شادمهر) برام یه ذره عجیب بود ... درک نکردم ! رابطه ی امام زمان(عج) رو با اندی و شادمهر و این احشام رپ خون !
تا آخر فیلم هرچی خواستم خودمو کنترل کنم ، نتونستم این رفتار های جلف و زننده رو تحمل کنم ! نتونستم رابطه ی پول و شهرت و کلیشه و امام زمان(عج) رو پیدا کنم !
دلم می خواست واسه خودم بسوزه ! ولی من بهش گفتم که دله من ارزش سوحتن رو هم نداره ! دلم سوخت واسه دینمون ! واسه امام زمان (عج) ! واسه یه بچه مسلمون که حداقل خوشحال بودیم یه بازیگر درست و حسابی و امام زمانی تو این صداوسیمای کوفتی هست ! که نیست ...
می گن آخر الزمان اتفاقات عجیب و غریب زیاد می افته ...

- - - - - - - -
ز.خ 1 : گیر نده !
ز.خ 2 : به نوشتنش می ارزید !

شهدا شرمنده ایم !
یا زهرا(س)



به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]


کل یادداشت های این وبلاگ

زندگی با چشمان بسته !
پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
[عناوین آرشیوشده]