العجل ... العجل ... العجل یا مولای یا صاحب الزمان !
السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری
نمی دانم چرا این وقت شب!اما وقتی داشتم از وبلاگ خارج می شدم چشمم به این جمله افتاد:
شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید
یک جمعه دیگر گذشت اما تو همچنان در غیبت به سر می بری و همچنان از دست ما دل آزرده ای ! اسم خود را((منتظرالمهدی(عج) )) گذاشته ایم اما از منتظر بودن هیچ نمی دانیم ، نمی دانیم انتظار به چه معناست و اصلا چگونه می توان منتظر تو بوداما با این اسم همه جا خود را به عنوان یک عاشق معرفی می کنیم می دانم ، می دانم شاید نیامدن تو در این جمعه به خاطر من باشد . آخر من گنه کاردراین هفته ای که رفت هیچ چیز جز بد اخلاقی و اعمال بد در کار نامه اعمالم ندارم .....
اما این هفته را با یاد تو و ذکر تو و اذن تو آغاز می کنم شاید که جمعه بعد بیایی ...
راستی چرا باید اینگونه باشد ؟ چرا ما باید به گونه ای عمل کنیم که ظهور را به تعویق بیندازیم ؟ مگر امام قریب ما تا کی می تواند آواره بیابان ها باشد ؟
بیایید با اعمال خوب خویش در همه روزها و ماهها دل ایشان را از خود راضی کنیم ودیگران رانیز به این کارترغیب نماییم تا شاید بتوانیم زمینه ساز ظهور شویم !
هر صبح که از خواب بر می خیزید، فاصله منزل تا محل کارتان را به ایشان اختصاص دهید.به ایشان سلام کنید و بخواهید که شما را یاری کند که در آن روز گناهی نکنید .اما این جمله را که از یک معصوم (ع) ذکر شده هیچ گاه فراموش نکنید :
[برای فرج حضرت حجت بسیاردعاکنید،زیراگشایش کارشمادرفرج ایشان است. ]
پس همه با هم در هر کجا و سر هر کاری که هستید دست به دعا بردارید و بگویید :
اللهم عجل لولیک الفرج
غایب حاضر ما کی ز سفر می آیی ... ؟
تو را غایب نامیده اند،چون (( ظاهر )) نیستی،نه اینکه (( حاضر )) نباشی.
غیبت به معنای (( حاضر نبودن ))، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان(( ظهور ))و(( حضور)) را نمی دانند،آمدنت که در انتظار آنیم به معنای (( ظهور ))است،نه (( حضور ))و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند،ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را.وقتی ظاهر می شوی،همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند : (( تورا پیش از این هم دیده بودیم )). و راست هم می گویند،چرا که تو در میان مائی،زیرا امام مائی. کدامین امام امت خود را رها می کند ؟ در صورتی که این همه عاشق دارد. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان (( دل )) از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ......... !
اللهم عجل لولیک الفرج ...
از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد.
خدا فرمود:خودت باید آنها را رها کنی.
از او در خواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.
خدا فرمود:لازم نیست.روحش سالم است.جسم هم که موقت است.
از او خواستم لا اقل به من صبر عطا کند.
خدا فرمود:صبر حاصل سختی و رنج است.عطا کردنی نیست،آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن.
فرمود:نعمت از من ،خوشبخت شدن از تو.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.
فرمود:رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیک ترت می کند.
از او خواستم تا روحم را رشد دهد.
فرمود:نه!تو خودت باید رشد کنی.من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی.
از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.
فرمود:برای این کار من به تو زندگی داده ام.
از خدا خواستم کمکم کند تا همان قدر که او من را دوست دارد ،من هم دیگران را دوست بدارم.
خدا فرمود :آها!بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد!
در زندگی همه چیز را از خدا بخواهید
که اگر برآورده شود نعمت است و اگر برآورده نشود حکمت است
و از غیر خدا چیزی نخواهید
که اگر برآورده شود منت است و اگر برآورده نشود ذلت ...
الهی ! اهدنا الصراط المستقیم ...
سلام
یه چند وقت بود یه مطلبی مثل یه غده مونده بود تو گلوم ...نمی دونستم از کجا شروع کنم ؟؟؟ چه جوری بنویسم ؟؟؟اصلا چرا بنویسم ؟؟؟ از طرفی دیگه خیلی هم عذاب می کشیدم ... دیگه برام مثل یه درد شده بود ... آخه ...
آی آدم هایی که ادعای معرفت می کنیم همش می گیم (( من )) با معرفت ترین فرد واسه دوستام هستم . شده بیایم یه دفه بگیم من با معرفت ترین رفیق امام زمان ( عج ) ام ؟؟؟ ( اصلا می دونیم معرفت چیه ؟ یعنی چی ؟ ) بابا ما واسه رفیقهامون همه کار می کنیم !!! تازه اگه رفاقتمون بالا بگیره حاضریم جاش بمیریم ( البته این یعنی جو ) ولی حاضر نیستیم به خاطر امام زمان گناه نکنیم !!! فکر کردیم ... وقتی داریم گناه می کنیم بگیم بابا رفییقمه ! خیلی هوامو داره ! خیلی خاطرم رو می خواد نکنم ! شده بگیم ! خدایی ! یه موقع هایی میاییم واسه پست ترین کار های دنیایی کلی صلوات و صدقه نظر می کنیم ولی ...
برا فرج ...
شده وقتی داریم با گوش هامون گناه می کنیم با خودمون بگیم : نه گناه نکنم . گوش نکنم . آخه این گوش ها رو من لازم دارم . می خوام تمیز نگهش دارم . آخه قراره این گوش ها صدای ظهور رو بشنوه ...شده وقتی داریم با زبونمون گناه می کنیم ( غیبت ، تهمت ، مسخره کردن ، دروغ ، ناسزا و ... ) بگیم نه . نگم . غیبت نکنم ( گوشت برادرم رو نخورم ) آخه این زبون می خواد به امام غریبش اعلام کنه که من حاضرم . آقا جان می خوام سربازت باشم . ما اگه گناه کنیم ( با زبونمون ) می تونیم به سرورمون بگیم :
آقا می خوام یارت باشم *** همدم و همراهت بشم ...
شده وقتی داریم با همین چشم ها گناه می کنیم ( نگاه به نامحرم و ... ) بگیم نه ، نه ، نه ، من این چشم ها رو می خوام ... می خوام ... می خوام ... می خوام با این چشم ها جمال زیبای گل نرگس رو ببینم . می خوام با این چشم ها پرچم یا لثارات حسین (ع) آقامو ببینم ، می خوام سرباز های آقارو ببینم ، می خوام خود آقا رو ببینم . حالا اگه من با این چشم ها گناه کنم روم میشه آقامو ببینم ...شده وقتی داریم با همین دست ها گناه می کنیم ( یه کسی رو می زنیم ، و ... ) با خودمون بگیم من دست ها رو می خوام برای جنگ ! با همین دست ها می خوام انتقام خون حسین (ع) رو بگیرم . می خوام انتقام سیلی مادر سید ها رو بگیرم . می خوام علمدار آقا باشم (( به یاد علمدار دشت کربلا )) . حیف نیست . حیف نیست . انصافا حیف نیست من این دست هایی رو که به طرف خدا بلند می شه حاجت می خواد . حاجت می خواد بره سربازی . حاجت می خواد خدا ظهور رو نزدیک کنه . حاجت می خواد خدا اسمشو قرار بده تو لیست اون هایی که می خوان برن خط مقدم . آخه سربازی رفته . حیف نیست آدم با این دست ها گناه کنه ...
شده وقتی داریم گناه می کنیم یاد پسر فاطمه بیفتیم . یاد خدا بیفتیم . با خودمون بگیم : چرا گناه کنم ؟ وقتی من می دونم اگر گناه کنم ظهور رو عقب می اندازم ( با هر گناهی که می کنیم یه گناه به گناه هایی که هر روز در جهان اتفاق می افته اضافه می کنیم و ظهور رو عقب می اندازیم ..) ، وقتی من می دونم با هر گناه قلبم رو تاریک می کنم ، وقتی می دونم با هر گناه دل آقا رو می شکونم ، ائمه رو ناراحت می کنم ، (( وقتی من می دونم با هر گناهم دل یه مادر رو می شکونم ... می دونی اون مادر تمام امیدش به ما هست ))
خجالت داره ! به خدا خجالت داره ! می دونی 12 قرن غیبت یعنی چی ؟ یعنی تو این 12 قرن 313 تا سرباز نبوده ... فقط 313 تا ... فقط 313 تا ... خجالت داره ...آقا جان ! ای آقای غریب ! ای بزرگوار ! ما رو هم دریاب ...
آقا به جان مادرت ، آن مادر غم پرورت ، ما را نرانی از درت ، ما را نرانی از درت ...
اللهم عجل لولیک الفرج ... اللهم عجل لولیک الفرج .
اللهم عجل لولیک الفرج ...و جعلنا من انصاره و اعوانه ...
نسیم رحمت
دیر کرده بود . هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمد . نگرانش شدند و رفتند به دنبالش ، توی کوچه باریکی پیدایش کردند . دیدند روی زمین نشسته ، بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی می کند . گفتند : از شما بعید است ، نماز دیر شده ! رو به بچه کرد و گفت : شترت را با چند گردو عوض می کنی ؟ و بچه چیزی گفت : فرمود : بروید و گردو بیاورید و مرا بخرید ! کودک می خندید ؛ پیامبر هم ...
کل یادداشت های این وبلاگ