بسم رب المهدی (عج)
یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا تو دلشون هیچکی نبود ...
صاف و ساده و یک رنگ و بی ریا بودند . افتاده و خاکی ، خاکی تر از لباس های خاکی شان ...
و خاک آنجا مفتخر بود که مرد ترین مردان روزگار را بر پشت خود دارد ... و خاکریز هاشان شکرگزار این نعمت .
گاهی در حیرت از رفتارشان می ماندی ... آیا اینان از خاک اند ؟ خوشا به حال افلاکیان که خاک پای این خاکیان را به تبریک می بردند ...
پیرشان می گفت : (( شهادت هنر مردان خداست ... )) والحق که این خاکیان هنرمند بودند ...
خدایا ! کمک کن لایقش شیم ...
کل یادداشت های این وبلاگ