سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

حرف چهارم و ختم کلوم ... !

چهارشنبه 86 شهریور 7 ساعت 3:0 صبح

بسم رب المهدی (عج)

یکی بود ، یکی نبود ، از اون هنرمندها فقط خاطره هاشون مونده بود ...
_ و حال ما ماندیم و نام ها و قبر هایی از این هنر مندان بر کوچه ها و بزرگراه های شهرمان ... و ما ماندیم و روز مرگی ...
_ انگار نه انگار که آ سِد مرتضی گفته بود : (( مبادا غافل شویم و روز مرگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند ... ))
و اکنون ای دوست ! این هنر ، میراث خون اصحاب حسین (ع) است ...
... زنهار که من و تو بی هنر ماندیم ... !

_ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _
آره ... امروز یه سال دیگه به عمر مبارک آقا اضافه شد ...
آره ... امروز همه به بهونه جشن نیمه شعبان تو خیابونا میرقصن و هزار گندو کثافت کاریه دیگه ...
آره ... امروز بچه حزب اللهی ها جشن گرفتن و دارن واسه آقا کف می زنن ...
آره ... امروز یه آدمه عوضی مثله من اومده داره از این حرفا می زنه ! می خواد کلاس بذاره که آره مثلا ما هم ناراحتیم ... از همه بد تر همین دسته ی چهارم اند ... همین آدمایی که مثل من اند ... سه دسته ی قبلی به خودشون ضربه می زنند ولی دسته ی چهارم قلب آقا رو خون می کنند ...

خدایا ! شرمنده که عزیزت نیومد ...



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    همه بی معرفت ها ...

    یکشنبه 86 تیر 10 ساعت 3:24 عصر

    بسم رب المهدی (عج)

    سلام !
    امروز اومدم یه ذره درد و دل کنم . اومدم یه ذره از بدی های خیلی خیلی زیاد ما آدم های بی معرفت بگم . اومدم بگم ماها فقط حرف می زنیم . اومدم بگم ماها هیچ کدوم رفیق باز نیستیم . هیچ کدوم رفیق بازی بلد نیستیم . هیچ کدوم نمی دونیم رفیق کیه ؟؟؟ چیه ؟؟؟ کجاست ؟؟؟ باید براش چیکارا بکنیم ؟؟؟ اون واسه ماها چیکارا می کنه ؟؟؟

    خداوکیلی نگاه کن !!!

    اگه همین الآن بمیری چند تا کار انجام نشده داری ؟؟؟ خداییش دیگه ... چقدر نماز قضا داری ؟؟؟ چقدر باید حلالیت بطلبی ؟؟؟ چقدر باید صدقه بدی ... چقدر باید توبه کنی ... تازه اینا فقط برای اینه که جهنم نری ...

    نه اینکه بخوای سرباز آقا شی ...

    فکر کن همین الآن آقا میاد ... حاصری باهاش بری جنگ ... به چند تا چیز تو دنیا دلبستی ... به چند نفر دلبستی ... اگه آقا بیاد و بهت بگه اون رفیقی که خیلی دوسش داری رو باید ول کنی ، ول می کنی ... یا می زنی زیر قولت ... نکنه آقارو منکر شی ... نه بابا ... انشاالله که اونقدر بد نیستیم ...

    می گن آقا خیلی غریبه ...

    بابا تو با رفیقت قرار می ذاری همه کار می کنی سر وقت برسی سر قرارت ... پس چرا هیچ موقع سر وقت نمی ری نماز بخونی ... مگه بهتری رفیقت خدا نیست ...

    دیدی بی معرفتی ...

    ((... و آنگاه که دوست داری همواره کسی به یادت باشد ، به یاد من باش که من همیشه به یاد تو ام ...
    از طرف بهترین دوستت (( خدا )) !سوره ی بقره،آیه ی 152))

    ای آقا بازم اومدم یه سری حرف دیگه زدم که خودم موندم تو عمل کردنش ... هنوز نتونستم کامل اجراشون کنم ...

    من شنیدم یار نداری ؛ محرم اسرار نداری ؛ آقا می خوام یارت بشم ؛ همدم و همراهت بشم ...

    الهی و ربّی ! من لی غیرک ...



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    برو پی عشقت ... ای دل !

    یکشنبه 86 خرداد 27 ساعت 1:54 عصر

    بسم رب المهدی ( عج)

    تنها بود . خیلی هم تنها بود . الان هم تنهاست . خیلی هم تنهاست . جالبه خیلی وقت هم هست که تنهاست ... فکر کنم با این وضعیت بازم تنها بمونه !

    به اصطلاح عاشقاش بهش بی معرفتی کردند و همچنان هم دارن می کنند . و شاید باز هم بکنند ... عاشقاش واسه خودشون زندگی می کنند . عادی عادی ! انگار نه انگار که بابا یه رفیق خیلی با مرام و واقعا واقعی دارن که می توه براشون همیشه بمونه ...

    البته اشتب نشه ها عاشقاش یه موقع هایی ازش یه یادکی می کنند !!! شاید همون موقع هایی که براشون sms میاد : (( برای تعجیل در امر فرج آقا امام زمان (عج) صلوات بفرست و این sms رو برای همه رفیقات بفرست تا شاید در ختم هزاران صلوات شریک بشی ... )) ... یا شاید هم همون عصر جمعه که بعد نماز رفیقش براش می زنه : (( این جمعه هم گذشت ... )) و تو فقط می گی ای بابا ... شاید یه نمورکی هم ناراحت بشی ها ...

    اصلاً برای عاشقاش مهم نیست که بهترین رفیقشون تنهاست ... می دونی چیه !؟ بذار رک بگم ... هیچکی نمی دونه مرام یعنی چی ؟؟؟ رفاقت چیه ؟؟؟ (( عشق )) چیه ؟؟؟ (( عاشق )) کیه ؟؟؟ ! به خدا اگه می فهمیدن بهترین رفیقشون چقدر براشون مرام می ذاره ... خداوکیلی می ترکیدن ... آره ! نمی تونن درک کنند ... نمی تونن شعارشو بشنوند ...

    (( یا لیتنا کنا معک ... ))

    می دونی یعنی چی ... یعنی من و تو کریم ... کوریم ... لالیم ... و ما نمی فهمیم ... و نمی تونیم درک کنیم ... !

    ای دل چو فراقش رگ جـان بگـشودت

    منمای به کس فرقه ی خـون آلودت

    می نـال چنان که نشنوند آوازت

    می سوزچنانکه برنیایددودت !

    هفته قبل که قرار بود فقط آقارو یادمون باشه ...

    یه ذره رو من تاثیر داشت ولی نه اونی که می خواستم ...

     این هفته منتظرش باشیم ...

    آماده باشیم برای جنگ ...

    با تمیزیمون ! یا تمیزی محل کارمون !

    ببینیم اون جایی که ما توش هستیم اگه امام زمان (عج) بیاد مناسبه ...

    تیپ ما برای وصل مناسبه ...

    فقط تمیز باش !!!! و عهدتو نشکن !!!



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    بسم رب المهدی (عج)

    مثل اینکه یه هفته دیگه هم گذشت !!!!!!!!

    انصافن کارم شده اینکه برم تو مجلسا اسم امام زمان (عج) رو بشنومو گریه کنم ...

    (( ... یا صاحب الزمان (عج) کجایی ... من آمدم گدایی ... ))

    بابا به خدا امام زمان اینجوری نمیاد ... انصافن بجز گریه کردن چی داریم واسه امام زمان (عج)  ؟ البته چرا ... گناه می کنیم !

    اومنتظر است که ما برگردیم ...

    امام زمان (عج) منتظر ماست ... آره منتظر ببینه کی ما دست از دنیا بر می داریم .کی خودمون رو می کنیم .امام زمان (عج) منتظر ببینه کی ما متوجه می شیم . ببینه کی ما حواسمون جمع می شه ... !

    به خدا هنوز قبر حضرت زهرا (س) رو نمی دونیم کجاست که داریم واسش جون می دیم ...

    خدایی با خودت عهد ببند این هفته فقط یه کار کن . فقط یه کار ! این هفته فقط امام زمان رو یادمون باشه ! من خودم هم می خوام آدم شم ... به خدا دیگه دیره ... والا اگه امام زمان رو یادمون باشه گناه نمی کنیم !!!! آخه ما هر چی می گیم گناه نکنیم نمی شه ... شرم نمی کنیم ...حداقل اگه به یاد امام زمان (عج) باشیم  گناه نمی کنیم ... از یه چیزی شرم می کنیم ! از فاطمیه شرم می کنیم ...

    احساسی تصمیم نگیریم ! ببینیم واقعا می تونیم همین کارم کنیم !

    یا علی (ع) بگو شروع کن ...

    خدایا به حق حضرت زهرا (س) ما رو عهد شکن نکن !!!

     



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    پس چرا این جمعه هم نیومدی ... ؟

    چهارشنبه 86 اردیبهشت 26 ساعت 7:0 صبح

    بسم رب المهدی (عج)

    سلام

    یه چند روزه تو خیابونا که راه می رم می بینم همه جا اون برچسب سفیده که خیلی ساده و معروف و تو پاساژ مهستان هم پره و روش هم نوشته :

    (( اللهم عجل لولیک الفرج )) همه جا هست !

    این برچسب رو رو بادگیر همه ی موتور ها دیدم . پشت همه پراید ها هست . بیشتر مغازه ها بالای مغازه زندن . پشت کامیون ها و خاور های باری و مخصوصا نیسان های آبی بزرگ نوشته : (( منمشتعلعشقعلیمچکنم ؟ یا ؛ الهی ! گاهی نگاهی ! یا ؛ بیمه ضامن آهو و .... ))

    بالای تبلیغای بزرگ هر مغازه ای نوشته : (( هو الرزاق )) . تو بازار همه موقع اذان می رن مسجد و پسرای امروزیشون وا میستن دمه دخل تا بیشتر در آرن ! انگار باباشون بهشون نگفته : (( اونی که روزی می ده اون بالاست ... من و تو چیکاره ایم ؟؟ ))

    حالا که انقدر مردم حواسشون هست ، چرا امام زمان (عج)  نمیاد ؟؟؟

    عادت کردیم آخر صلوات هامون بگیم (( و عجل فرجهم )) . عادت کردیم 5 شنبه ها دعای کمیل بخونیم . عادت کردیم 3 شنبه ها بریم جمکران ، یا اصلا نریم ولی هر سه شنبه بشینیم تو مسجدو دعای توسل بخونیم ... . عادت کردیم اگر نماز صبحمون قضا نشد ، با اون حالت خمار و خوابمون دعای عهد بخونیم ...آخه فکر می کنیم اینجوری سرباز امام زمان (عج) می شیم ... . عادت کردیم تو قنوت نماز هامون بگیم : (( اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه ... )) آخه میم.الف تو می خوای سرباز امام زمان (عج) شی ؟؟؟ خجالت نمی کشی خودتو انقدر بالا گرفتی ؟ تو غلام سربازش هم بشی باید کلاهت رو بندازی بالا ... رزمنده هاش هم جرأت نمی کردن خودشونو سرباز امام زمان (عج) بدونن ... رزمنده ها ...

    عادت کردیم تو سجده ی آخر نمازمون فرج بخوایم . عادت کردیم تو سجده ی شکرمون اول بگیم (( خدایا ! فرج امام زمان (عج) رو نزدیک کن.دلشو از ما شاد کن و ... )) و بعد تازه د عای اصلیمون رو بگیم ... . عادت کردیم بعد هر نماز دعای فرج بخونیم ...

    عادت کردیم گناه کنیم . عادت کردیم دروغ بگیم . عادت کردیم غیبت کنیم ... عادت کردیم ...

    بابا مشکل ما این نیست که مردم امام زمان (عج) روفراموش کردن . مشکل ما بد تره ! مردم ما اماممشون رو یادشونه ! می دونن در محضر اونن ! ولی باز گناه می کنن !!! به خدا این بد تره ...

    بابا به خدا عادت کردیم به خودمون بقبولونیم امام زمان (عج) رو یادمون بره ...

    هزارو دویست سال ...

    ای برده امان از دل عشاق ...کجایی ... ؟                        

                                                                              کجایی ... ؟

    کجایی ... ؟



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]