بسم رب المهدی
سلام
یه چند وقت نبودم شاید بعدا هم نباشم ؛ ولی فهمیدم انقدر بی جنبه هستم که دیگه واسه امام زمان (عج) ننویسم ... !
یه مدت توهم زده بودم و به شدت هم (دوستان) پر ما را مورد عنایت قرار دادند آن هم به صورت نامردی !
خلاصه ما هم یه هو زدیم تو خاکی و از این تریپ های مسخره بازی ما که دیگه گناه کاریم ...تا اینکه تو (( دو کوهه )) بعد نماز صبح تو حسینیه (( حاج همت )) منتظر بودم یکی از بچه ها (( دعای عهد )) شو بخونه ، دیدم رو یکی از ستون ها یه دونه روزنامه دیواری زده بودند که یه بنده خدایی ( خدا دستشو بذاره تو دست امام زمان (عج)) نوشته بود :
« در غافله ی خوبان که رفت گناهکاران را راه ندادند ، اما راه را برای بازگشت پشیمانان بازاست ... »
سید شهیدان اهل قلم ، سید مرتضی آوینی
آقا پشیمانان راه دارند ... به خدا هنوز وقت هست ... نمی دونم چه خبره ولی وقتی امشب بعد یه ماه وبلاگ رو باز کرده حدیثش این بود :
(( خدا ، توبه جوان را دوست دارد )) رسول الله صلی الله و علیه و آله
نمی دونم چه خبره ولی می دونم به خدا دیگه وقت این جور کارا نیست ...
یادش بخیر عید امسال تو حرم امام رضا (ع) بودیم . با بچه ها یه پارچه بستیم دستمون و با خودمون عهد کردیم ( بعد از اجازه از آقا ) که یه قدم مورچه ای برای ظهور امام زمان (عج) برداریم تا خود آقا و تو همین سال پارچه رو از دستمون باز کنه ... عهد کردیم بدون ظهور آقا سال رو تموم نکنیم ... سال داره تموم می شه ... جواب امام رضا (ع) رو چی بدم ... تو رو خدا هر کی میره مشهد به امام رضا بگه ما هنوز بچه ایم ...
آقا جان ! کی میایی ... بیشتر شرمنده مون نکن ... ما گناه کاریم ... اراده نداریم ...
کربلای اشک می بارد بیا علقمه بوی تو را دارد بیا
اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه ...
پیراهن امام حسین (ع) عطیه مادر بود
حضرت فاطمه زهرا (س) پیراهن ابراهیم خلیل الله (ع) را به حضرت زینب (ع) اعطا نمود و سفارش نمود دخترش را : که هر گاه آن را برادرت (حضرت امام ) حسین (ع) از تو خواست پس بدانکه او لحظاتی مهمان توست و پس از ساعتی شهید می شود ، به سخت ترین حالات ؛ به دست اولاد زنا و این سفارشها و گفتار سه روز پیش از شهادن حضرت فاطمه بوده است ...1
3 روز ...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
1 _ کتاب تقویم الواعظین ؛ ص 95
شب یلدایی ببین حافظ چجوری ...
من که تا حالا بهش اعتقاد نداشتم ...
بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت زروی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد داد خواه رسید
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید
زقاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیور زقعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجّال فعل ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چها بر سرم در دین غم عشق زآتش دل سوزان و دودآه رسید
زشوق روی تو شاهدا بدین اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
تو رو خدا نخونده از کنارش رد نشو ... به خدا الکی نیست ... دیگه صدای حافظ هم در اومده ... حافظ ، آقاسی ، علّامه دوانی و هر کی که یه جورایی سیمش وصله داره خبر می ده ...
خبر آمد خبری در راه است سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید ... شاید پرده از چهره گشاید ... شاید
یه بار دیگه برگرد شعر رو بخون ... این شعر حافظ با همه شعر ها فرق می کنه !
خدایا ما را ببخش و فرج امام زمانمان را برسان ...
العجل ... العجل ... العجل یا مولای یا صاحب الزمان !
السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری
نمی دانم چرا این وقت شب!اما وقتی داشتم از وبلاگ خارج می شدم چشمم به این جمله افتاد:
شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید
یک جمعه دیگر گذشت اما تو همچنان در غیبت به سر می بری و همچنان از دست ما دل آزرده ای ! اسم خود را((منتظرالمهدی(عج) )) گذاشته ایم اما از منتظر بودن هیچ نمی دانیم ، نمی دانیم انتظار به چه معناست و اصلا چگونه می توان منتظر تو بوداما با این اسم همه جا خود را به عنوان یک عاشق معرفی می کنیم می دانم ، می دانم شاید نیامدن تو در این جمعه به خاطر من باشد . آخر من گنه کاردراین هفته ای که رفت هیچ چیز جز بد اخلاقی و اعمال بد در کار نامه اعمالم ندارم .....
اما این هفته را با یاد تو و ذکر تو و اذن تو آغاز می کنم شاید که جمعه بعد بیایی ...
راستی چرا باید اینگونه باشد ؟ چرا ما باید به گونه ای عمل کنیم که ظهور را به تعویق بیندازیم ؟ مگر امام قریب ما تا کی می تواند آواره بیابان ها باشد ؟
بیایید با اعمال خوب خویش در همه روزها و ماهها دل ایشان را از خود راضی کنیم ودیگران رانیز به این کارترغیب نماییم تا شاید بتوانیم زمینه ساز ظهور شویم !
هر صبح که از خواب بر می خیزید، فاصله منزل تا محل کارتان را به ایشان اختصاص دهید.به ایشان سلام کنید و بخواهید که شما را یاری کند که در آن روز گناهی نکنید .اما این جمله را که از یک معصوم (ع) ذکر شده هیچ گاه فراموش نکنید :
[برای فرج حضرت حجت بسیاردعاکنید،زیراگشایش کارشمادرفرج ایشان است. ]
پس همه با هم در هر کجا و سر هر کاری که هستید دست به دعا بردارید و بگویید :
اللهم عجل لولیک الفرج
غایب حاضر ما کی ز سفر می آیی ... ؟
تو را غایب نامیده اند،چون (( ظاهر )) نیستی،نه اینکه (( حاضر )) نباشی.
غیبت به معنای (( حاضر نبودن ))، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان(( ظهور ))و(( حضور)) را نمی دانند،آمدنت که در انتظار آنیم به معنای (( ظهور ))است،نه (( حضور ))و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند،ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را.وقتی ظاهر می شوی،همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند : (( تورا پیش از این هم دیده بودیم )). و راست هم می گویند،چرا که تو در میان مائی،زیرا امام مائی. کدامین امام امت خود را رها می کند ؟ در صورتی که این همه عاشق دارد. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان (( دل )) از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ......... !
اللهم عجل لولیک الفرج ...
کل یادداشت های این وبلاگ