سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

بعضیهامون بدتریم ...

چهارشنبه 86 دی 5 ساعت 10:12 عصر

بسم رب المهدی (عج)

 

کاخ قیصر را تزیین کرده بودند برای عروسی . بزرگان جمع شده بودند . روحانیون مسیحی ، سران لشگر و صاحب منصبان حکومتی . عروس و داماد وارد شدند و نشستند روی تخت جواهر نشان بالای تالار . انجیل ها را که باز کردند ، زمین لرزید . جام ها افتاد . پایه های تخت شکست . سر پایش کردند . باز شکست . گفتند : این ازدواج نحس است .

رفتند . شب خواب دید . جدش ، شمعون بود و عیسی و محمد (ص) . خواب دید عقدش کردند . برای پسر پیغمبر مسلمان ها . صدایش می کردند حسن (ع) ... !

...

خانه ی امام هادی (ع) کجا و قصر قیصر کجا ؟ نرجس تمام قد جلوی امام بلند شد . سلام کرد . امام خوش آمد گفت . پرسید : کیسه ی طلا به تو بدهم یا بشارت به عزت و شرافت ابدی ؟

گفت : پول نه ، بشارت دهید !

امام گفت : تو را به پسری بشارت می دهم که پادشاه مشرق و مغرب می شود . زمین را پر از عدل می کند بعد آن که از ظلم و جور پر شده باشد ...!

نرجس سرخ شد . سرش را انداخت زیر . آرام پرسید : پدر این پسر ؟

شنید : همان کسی که جدم ، رسول خدا ، تو را برایش خواستگاری کرد .

 

ببخشید که این متن قشنگ رو با این جمله خودم خراب می کنم ولی آخه بدجوری ذهنم براش سوال شده که :

چرا وبلاگ 18+ هر روز آمار بازدیدش تو پارسی بلاگ بیشتر می شه و خبری از یه وبلاگ مذهبی نیست ...

یا ابا صالح المهدی (عج) ادرکنی !

نه کوششی ، نه وفایی

چه بی خیال نشستیم ...   و گفتیم :

خداکند که بیایی



  • کلمات کلیدی :
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    روز وصال یار .

    شنبه 86 دی 1 ساعت 2:35 عصر

    بسم رب المهدی (عج)

    می گم بیایم یه کم به اعتقادات بقیه احترام بذاریم .

    آخه شاید بقیه هم تجربه داشته باشن که بدردمون بخوره .

    ولی زیاد خالی نبندیا . چون اگه کسی هم نفهمه بعدن که خودت بفهمی خالی بستی پشیمون می شی .

    از اون بدتر اینه که ندونی این همه سخنران ها می گن پرده ایجاد نکنید بین خودتون و خدا ؛

    همون گناهه که نمی ذاره آقارو ببینی . حالا صدی چهل تا بری جمکران !

    حالا صدی چهل تا دعا کنی و نفهمی چی گفتی ؟چون دعای بعد نمازت فقط لقلقه ی زبونت شده .

    می گم یه صلوات با وعجل فرجهم بعد نماز تو سجده شکرت بهتر ها از اینکه الکی بگی :

    خدایافرج امام زمان (عج) روبرسون وبعدش...

    اما حیف شد نفهمیدم که چرا روز عرفه اینقدر سرد بود و همش می لرزیدم .

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

     



  • کلمات کلیدی : افکار نوشته ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    چی شده ؟

    یکشنبه 86 آذر 11 ساعت 4:18 عصر

    بسم رب المهدی (عج)

    جهان در انتظار توست یا مهدی (عج) ...

    شاید این جمله رو خیلی جاها دیدیو شاید هم بعضیاتون که این جمله براتون تازگی داشته یه آهی کشیدیدو بالاخره یه چند ثانیه به این فکر افتادید که :

    روز ها از پی هم می گذرد و هنوز مادری چشم انتظار وصل است ...

    آری !

    ماییم سوی چشمان مادری منتظر ، ماییم سوی چشمان مادر حقیقت زندگی ...

    خلاصه . می خواستم بگم که چهان اصلن در انتظار نیست . جهان با این وضعیتش چیز خورده در انتظاره .
    به ولله مهدی (عج) در انتظار توست جهان .

    شاید هم منطقه ممنوعه راست می گه . آخه می دونی چیه اون تو دل همه هست . همه رو بزرگ کرده . 10 سال تو این کارا بوده . خودش ختم که هیچی سه و هفتم هیچی ، تازه چهل هم هیچی ، سالگرد هم به کنار ، روحش شاد .

    ...     بسم ا...
    نمی دونم اگر بعد از چهل هفته امام زمانش به صورت ناشناس ازش چیزی می خواست ؛
    چه فکری درباره ی امامش می کرد و یا چجوری جواب می داد .

    می خواستم بگم که ...

    خداوندا !

    کمک کن بتوانم با هرکه تنهایم می گذارد خوب و نیکوکارانه رفتار کنم .

    اللهم عجل لولیک الفرج



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    خدای من ! خدای خوب و مهربان

    سه شنبه 86 آذر 6 ساعت 4:24 عصر

    بسم رب المهدی (عج )

    سلام !

    نمی دونم چرا یه چند وقته گناه شده وسیله ی نزدیک شدنم به خدا !

    مسخره است نه ؟؟؟

    خداوندا ! خودت ودوستی ات راازمن نگیر...

    :::...::: فقط نگاه تو تنهایم نمی گذارد :::...:::

    اللهم عجل لولیک الفرج



  • کلمات کلیدی : درد دل با یار ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    بعضی حرفا ، دنیایی واسه خودش داره .

    سه شنبه 86 آبان 29 ساعت 4:1 عصر

    بسم رب المهدی (عج)

    ... وقتی به نظم قرار گرفتن ماه و ستاره ها نگاه می کنیم به وجود خالقی حکیم و توانا پی می بریم .
    ... وقتی به نیرویی که زمین و خورشید و خورشید با همه ستاره ها به هم وارد می کنند نگاه می کنیم به وجودی مدبر و آگاه پی می بریم .
    ... وقتی یه بچه اندازه یه گوشی تلفن همراه بدنیا میاد به وجود خالقی دانا و آگاه پی می بریم ....

    اوووووووه . بابا دنبال چی می گردی ... خدا ایناهاش نگاش کن !!! ببین چقدر باحاله ...

    ... جمعی داشتند برای نزول باران دعا می کردند ، غافل از اینکه خدا با دخترکی است که چکمه هایش سوراخ است ...

    آره ؛ گاهی به آسمان نگاه کن ...

    -----------------------------------------------------------------------------------------------

    خدایا !

    تو آنچنانی که من می خواهم ؛ پس مرا آنگونه ساز که خود می خواهی .

    السلام علیک یا غریب الغربا ؛ یا معین الضعفا ؛ السلطان یا ابا الحسن ؛
    یا علی ابن موسی الرضا (ع)

     

    اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)



  • کلمات کلیدی : درد دل با یار ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >

    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]